در باب نمایش ((کچل اوغلان))-کاری از گروه نمایشی بابک

بدون شک نمایشهای بابک نهرین در سالهای اخیر یکی از بحث برانگیزترین موضوعات مابین اقشار مختلف مردم و روشنفکران ترک زبان ایران بوده است.در جامعه ای که روی ارزشهای اخلاقی و حدود آن پافشاری و تاکیدات زیادی وجود دارد فعالیت نمایشی در حوزه طنز ،تهور و بی باکی بزرگی است.
در همه جای این چنین نمایش هایی از برخی موارد غیر قابل ذکر بحث می کنند ،حدود را بر نمی تابند و در همه جای دنیا حتی مسائل مرتبط با اخلاقیات را فرو میریزند.شاید از همین باب شور اعتراض به قواعد اجتماعی به خنده می انجامد.در جامعه ما نیز از اشعار معجز گرفته تا کریمی مراغه ای و از فکاهیات مرحوم مستجاب الدعوه تا طنازی های مرحوم اسماعیل حیدری همیشه از این خطوط رسم شده، عبور گردیده است.
اینکه بابک در سالهای اول چاشنی نمایشهایش از محتوای آن پیشی گرفته بود بر کسی پوشیده نیست اما آنچه امیدوار کننده است اینکه روز به روزمقدار چاشنی و نمک و فلفل به اندازه شده و ساختار یک نمایش طنز متعادل و هدفمند را پیدا کرده است.
نکته اول:اینجا تبریز است و خنداندن مردم به اندازه فروختن یخ در زمستان مشکل است. برای همین در طول پنجاه سال اخیر تعداد افرادی که توانسته اند مردم را بخندانند از تعداد انگشتان حتی یک دست هم فراتر نرفته است.مرحوم یعقوب خبیر،مرحوم اسماعیل حیدری ،هاشم چاووشی و بابک نهرین.
نکته دوم:در نمایش کچل اوغلان ما با یک کمدی موزیکال روبرو هستیم.بابک با هوشمندی توانسته خستگی تماشاچیان را با استفاده متناسب از رقص و موسیقی در هم بشکند طوری که تماشاگر بعد از 3 ساعت حضور در نمایش احساس خستگی نمیکند.
نکته سوم: ناصر هاشمی پدیده این نمایش چنان به خوبی جای علیرضا رنجی پور را گرفته که نه تنها تماشاگر احساس خلا نمیکند حتی پختگی کاراکتر طنز ناصر هاشمی نشان از هوشمندی بابک در انتخاب چنین زوجی برای خود دارد که باید نقش عاقله مرد در برابر یک کاراکتر شوخ و شیطان را برعهده بگیرد .ناصر هاشمی حتی بهتر از رنجی پور ایفای چنین نقش را برعهده گرفته است. شاید سالها دست و پنجه کردن و تحمل هاشمی با نمایشها و سریالهای آبکی تلویزیون تبریز دست گرمی بود تا چنین یکباره بدرخشد..
نکته چهارم: نمایش((کچل اوغلان)) رنگ بومی دارد از انتخاب قصه تا لباس ها و رقص و موسیقی تا لهجه دختر پادشاه و صحنه ها و این یکی از نقاط قوت نمایش است. چرا که بومی کردن هنر در تبریز سالهاست دغدغه منتقدین هنری بوده است.
نکته پنجم :دکور نمایش و نقاشی های آن از جمله ضعف های نمایش محسوب میشود هر چند بازی نور تقلا کرده این نقص را بپوشاند اما لزوم دقت در اینگونه دکورها و پشت زمینه ها در آینده توصیه میشود.
نکته ششم : رسالت یک نمایش هنری نقادی پیرامون مسائل روز است و در این نمایش با رندی و ظرافت این مورد به سرانجام رسیده است از انتقاد به خالی بودن خزانه پادشاه که توسط دزدان خالی شده تا بالا بودن نرخ خروجی با تشویق تماشاگر روبرو می شود تا اعلام کنند پیام این انتقادات را گرفته اند.
نکته هفتم: استفاده و انتقاد به فرهنگ عامه جاری در آنجا که شیر را مجید صدا میکنند تا فرهنگ ازدواج و نکوهش شور چشمی به خوبی جا افتاده است. جایی و زمانی که عروسی را با عزا مشابهت میدهند مردم شروع به تشویق میکنند بابک رو به جمعیت کرده و میگوید قبلا برای این موارد آقایان بیشتر دست میزدند اما اکنون خانمها دست میزنند....اینها ظرافتهای خاص نمایشهای بابک هستند.
نکته هشتم: مخاطب با نمایش در می آمیزد با هر حرکت همراه میشود زمانی که ترانه پریوش همراه رقص بامزه شیر خوانده میشود با آن همراهی میکند و این برای هر اثر نمایشی یک پیروزی است
نکته آخر: برای خوانندگان این متن توصیه میکنم این نمایش را ببینند نمایشهایی که در تاریخ نمایش تبریز همچون نوارهای صوتی مستجاب الدعوه یا طنز های ویدیوئی اسماعیل حیدری ماندگار خواهند ماند و روزی این منطقه خاص را برای جامعه شناسان و بررسی فرهنگ عامه آن سهل و آسان خواهد کرد
رحیم بقال اصغری-17 دیماه 1396