سریع‌ترین، کاملترین و شفاف‌ترین سایت خبری کارتون ایران و جهان

نقدو تحلیلی بر آثارکاریکاتور های چهره"یاسر خانبرای" /محمد رضا بابائی 1394 

من خودم، او خودش ... محمدرضا بابایی
(در اتاقم یک آینه بدیواراست که صورت خودم را در آن می بینم و در زندگی من، این آینه مهمتر از دنیای رجال هاست که با من هیچ ربطی ندارد.) سیر تکاملی هنر را از آن جهت مارپیچی می نامم که معنای نوعی بازگشت در سطحی عالی تر ویا تکرار غنی تر را برساند برای آن که تشبیه روشن تر شود باید صفت اعتلایی یا فرازنده را به آن افزود تا پیدایش لحظات دمیدم غنی تر وجامع تر وبغرنج تر را مجسم کند و تصور مکرر به وجود نیاورد. به معرفی هنرمندی میپردازم که هنرش با یک گردش قلم شاعرانه کار هزار سر نیزه را انجام می دهد. پس ای پهلوانان خیالهای روشن ودل انگیز، غفلت نکنید! تیره ترین ادوار استبدادی قادر نیست فرشته هنرش را محدود کند. زبان قلمش همیشه برای بیان حقیقت باز است. یاسر خانبرای ... هنرش مبنای شگرف جانها را پی می افکند و روح ومحیط و زمان را باهم ایجاد می کند و بدینسان در سرچشمه های تاریخ زندگیش جامعه را با آثارش گرم می کند که تاثیری است بر سینه در نفس های پنهان. امروز گاه رابطه ی تنگاتنگ هنر با پول و بازار مثل پایه های پرگار شده است که با هم یک دایره می زنند اما مشکل از جایی شروع می شود که معیارهای بازی هنر وکالایی بودنش بدون توجه به معیارهای هنری برای خانبرای مهم شده که نقش هنرمند در شکل دادن به این دایره ومعکوس کردن این معادله چطور می تواند باشد؟ امور اتفاقی وشگفت انگیز و غیر معمولی، ممکن است هنرمند را تحت تاثیر قرار بدهد ولی اگر خوب فکر و تامل کند هرگز. نه امروز ونه فردا به وصف آنها نخواهد پرداخت. به راستی این حرف در مورد هنرش صدق می کند :( "برای هنرمند بودن باید از همه چیز بگذری، از جمله وسوسه ی هنرمند خوب بودن".) برخی از آفرینش هنری سخن می گویند، ودر این سهل انگاری بیم گمراهی می رود. چه، پنداشت اختیاری در آن نهفته است که وجود ندارد. در کار هنر ضرورت است ومنطق خاص خود، که از این زمینه هنر به آن یک، از این هنرمند به آن دیگری واز یک اثر به اثر دیگر می تواند کاملا متفاوت وگونه گون باشد. اما از این گونه گونی بیشمار نباید به اشتباه افتاد وگفت که هنرمند به اختیار خود یا آن اثر را در این یا آن ماده خام، به این یا آن شیوه با این یا آن افزار کار می آفریند. هنر تصرفی است در واقعیت به دست هنرمند که به هر حال در فضای واقعیت نفس می کشد وزنده است .برای هنر از واقعیت گزیری وگریزی نیست. بیرون از واقعیتی که ما وهمه مظاهر هستی ما - ا زجمله هنر را در بر میگیرد .آری موج همان دریاست، به هر شکلی که پدید آید. خانبرای مانند سایر هنرمندان پیشرو معاصر جریان ها و امواج ترکیبی پیچیده ای را در ارجاع به پدیده های هنری مدرن در کارهایش نشان می دهد. آیا آثار هنری چهره هایش پیام دارد؟ آیا لازم است که اثر هنرمند از نظر سیاسی واجتماعی یا اخلاقی ملتزم و متعهد باشد یا فقط زیبایی برای توجیه اثرکافیست؟ محتوای آثار چهر ه های کاریکاتورش از بینش عمومی خودش سرچشمه می گیرد. من به شخصه آثار هنرمندانه اش را با محتوای سیاسی و اجتماعی می بینم. به هر حال این دستور هنر است که به هرچیزی که راه نیست باید در برابرش باز ایستاد و به پندار یا انگار نگرایید. زمین سپرده شده به دست آدمیانی ست و آدمیان به راه بودن آن، هم توانا وشایانند. خصلت هنر خانبرای دارای دوگوهر است: که مشخصه اش را با قلمش به جانی وروانی. اکنون اگر بخواهد از روی گوهر جانی بزید به روان کاغذ، زندگانی را جز نبرد و کشاکش نخواهد برد. جز همان نخواهد بردش که گرگان وسگان می دارند وخطها با هم گلاویزند و اگر بخواهد از روی روان بزید قلمش یک زندگانی آدمیانه ی بسیار ستوده ای را به نمایش می گذارد که با یکدیگر دلسوزی ودستگیری خواهند داشت. خانبرای جزء آن هنرمندانی است که در مسیر نظم جای دارد وبا آن در پیوندی مادی ومعنوی جوش خورده است .برای این دسته از هنرمندان آزادی در عمل حاصل است. که هر چه هست کمال هنرش در آزادی بیان هنری است .آنچه گزارش هنری را از غیر آن متمایز می دارد توانائی هنرمند است .هنر بیان تجسمی عاطفه زیبایی شناختی ماست، نمی توانیم از این نتیجه بگیریم که هنر صرفا بیان زیبایی شناختی احساس های ذهنی ماست ، منطق ایجاب می کند که هنر بیان تجسمی کلیت وجود ما باشد. بنابراین هنر باید در عین حال نمود تجسمی امر غیر شخصی نیز باشد یعنی نقطه مقابل مطلق ونیست کننده احساس های ذهنی. امروزتسلط روش تحلیلی بر دانش معادلی جالب در حوزه ی هنر دارد .تجرید، که همواره یکی از مهم ترین شیوه های "ساختن" در هنر بوده است .کوشش دیگری است از برای جستن ماهیت چهره وفرم .هنرمند در هیچ زمانی تا این حد به ساده کردن فرم واستفاده از رنگهای ناب اولیه ودر تشکل بخش وپرداخت آن مبادرت نکرده است .همه ی این ها می تواند در نشان دادن گرایش های تحلیلی وتکوینی را امکان پذیرتر نماید. گواه اصلی در این تحقیقات سوسیولوژیکی خانبرای وکاوش های امیدوارکننده در حوزه ی هنر کاریکاتور چهره می باشد .او با بررسی وشناخت وتجزیه وچگونگی رشد اجزای چهره ورشد معرفت "سیموتیک" و "ستروکتورالیسم" آثارش با ترتیب بندی "نئوامپرسیونیسم" نور را تا سرحد طیف اولیه رنگ ها پیش میبرد ودر بعضی از آثارش "کوبیسم" تحلیلی از فرم و "فوتوریسم" وتحیلی از حرکت، "سوررئالیسم" که همگی معادل هایی در روانکاوی چهره کاریکاتور دارد را نمایش می دهد. تئوری شناخت او در شناسائی چهره ها از دومرحله اساسی گذر میکند: مرحله تجربی "آمپیریک" ومرحله تعقلی "لوژیک" که با مطالعه این دو مرحله را اینطور نشان میدهد که چگونه با منطق استیلیزه کردن پژوهشی خود را براین دو مرحله پیوند وتفاوت اجزاء را استوار میکند ونقایص ونارسائی های منطق صوری را مرتفع ساخته ودوران جدیدی را در اجرای هنر کاریکاتور چهره در تفکر منطقی هنرش گشوده است.

 

او در شناخت وتجزیه وتحلیل چهره اجزا را به سه مرحله تقسیم وبه پیشرفت می رساند . اول مرحله قیاس "نتیجه گیری یا سیلوژیستیک" ،دوم مرحله استقراء"جستجو کردن یا متدولوژیک" ،سوم مرحله دیالکتیک زبان هنر . با این ترتیب دوره منطقی تکامل خلاقانه هنرش رشد میکند .یعنی قواعد وموازین پیوندها وارتباطات بین چهره ومنطق مفاهیم ،از منطق صوری آغاز میشود ومبه منطق مضمون می گراید . منطق "صوری" فرم فقط از اشکال وصورت های منطقی "ارتباطات بین مفاهیم واحکام را از نظر درست بودن شیوه کاریست" مطالعه میکند وروابط ماهوی وارگانیک پدیده ها واشیاء را صرفا در نظر ندارد . در مرحله قیاس نقش معجزه آسائی ما برای تجربه وتعمیم وقضاوت های کلی واستنتاجات قائل می شویم . اساس شیوه قیاس که عبارت است از قضاوت منطقی اجزای چهره که معمولا برسه حکم استوار است وقاعدتا از دو محمل "یا دو قضیه " یکی حکم روانی عمومی وقضاوت کلی ودیگری حکم زیبائی وقضاوت جزئی ،حکم سوم که نتیجه یا استنتاج نامیده میشود بدست می آید که قضاوت تازه ای است وضرور است .مثلا او در چهره "جورج لوکاس وماندلا"ترکیب بندی هندسی اش را کمال می بخشد .در بازی با سطوح مستوی رنگی وسیاه وسفید وبخش بندی فضاهای مریی ونامریی اتودهایش کاملا مشخص ومتعدد است . او با آگاهی به هندسه طبیعت عام ،به هندسه سنجیده ای ،که قوانین آن بر بشر وطبیعت تسلط دارند وزندگی مادی ومعنوی مارا در میدان درک وجاذبه اش می چرخاند ،وقوف یافته است ،یا ناخودآگاه آن چرخش بی اختیار را حس کرده وتصویر میکند . او به مدد رنگ وخط این داد وستد ذهن وزندگی را در عرصه نظم علمی جهان دنبال میکند . او در چهره هایش کوشیده تا در نظم نفوذ کند وقوانین آن را بشناسد ؛به خاطر شورش برضد هر چه در این نظم کهنه شده است ،یا آن را نمی پسند . برای جایگزین کردن نظم هندسی دیگر به جای آن .وچه شگفتا که همه این کوششها ی ضد نظم درون نظمی وسیعتر ویا یک بی نظمی نامریی پدید می آورد .البته قیاس ونتیجه گرفتن از استدلالات انواع مختلف دارد که در علم منطق صوری آموخته میشود . وجه مشخصه قیاس آن است که یک عمل منطقی وفعالیت زیبایی شناسی انجام میگیرد . فضا وتک چهر ه ها که در فضا حضور دارند به خاطراستفاده از جاری شدن خطوط ورنگ در چهره در فضا وحرکت عکس آن ،یک کمپوزیسیون متحرک می سازند . که حالتی نمایشی وپویا به اثر می بخشد . این دینامیسم ساختاری که با استفاده از نسج همسان رنگی وسطحهای به یکدیگر بدل شونده پیدید آمده ،که بدعتی در چهره های کاریکاتوریش به شمار می آید . مارکس می گوید "انسان باید در پراتیک حقیقت را ثابت کند " ما باید بدانیم که مطالعاتی از این قبیل در واپس نشاندن مرزهای آن آزادی که هنرمند برای بدست آوردنش از "ناتورالیسم" روی گردانده موثر واقع می شود .خانبرای اما با دقت صد درصد علمی آثار ناشی از تمرکز بینایی بر خطوط ساده واشکال هندسی خالص وتمرکز بر انگیزه های ناب وتفاوتهای رنگی کاملا تنظیم شده را دنبال می کند . او با کوششهای خلاقانه اش قوانینی را که عملا در روح انسان ریشه دارند هدایت می کند ودر این حیطه ی بسیار ناشناس سرچشمه های پنهانی از آثار خلاق این هنرمند قرار دارد که نیروی بیانی گوهرینی دارد . با آرامش یا تنش ،که بازی حرکت وزمان وفضا وحرکت است ما را به یاد دانشمندانی می اندازد . که در کشفیات تصویری ماده می بینند . همه اینها بازتاب درونی ترین عواطف ذهنی هنرمند است . در چهره های اغراق شده اش دقیقا همانند عکس های میکروسکوپی عناصری ماجرا ساز است که به عکسی از مجموعه عکسها ی متحرک می ماند . تک عکسی است از فرآیندی که دائما در تحول است ونشانه هایی از دستکاریهای شگردهای مقدماتی عملیات را با خود دارد . چالش بین فرم وساختارهای عقلانی که در نهایت چهره های دفرمه شده اش را به قوانین مفهوم می رساند .مفهوم از جهات عمومی وماهوی شیئی را منعکس میکند وعلائم درجه دوم وفرعی وظاهری را طی عمل "تجرید " کنار میگذارد . دست یافتن به مفهوم یک گام بزرگ به جلو در روند شناخت آثارش است .مفاهیم به یک باره حاصل نمیشوند زیرا که مفهوم ،محصول تجرید است وتجرید عملی یک باره نیست .بلکه روندی طولانی ونتیجه پراتیک در ترکیب انتظام درونی ومعماری صوری به تعادلی دقیق است . در چهره" ارنست همینگوی " اگر چه تمام غنای چهره فرد وانبوه خواص مختلف وشیئی در مفهوم صرفا منعکس نمیشود ،در عوض جهات درونی وضروری وسرشت آن که برای شناخت حسی دست نیافتنی است ،ملموس است . انتقال از مرحله حسی به نخستین پله مرحله تعقلی شناخت "مفهوم" یک انتقال جهشی است که طی آن کیفیت روند شناخت تغییر می یابد وکیفیتی نو ،منطقی بجای تجربی ،به جای حسی پیدا میشود . آنچه در مورد کارهای خانبرای محسور کننده است توازنی است که او بین فرم وحرکت می آفریند ؛ میان حس ناب وامر ناملموس . در جایی که کافکا می نویسد "تصویر شرط دیدن است" به عبارت دیگر تغییرات کمی فقط در در صورتی در کیفیت موثر خواهند شد که از حدود واندازه معینی بگذرند وبه نسبت معین باشند . این یک قانون عینی وعمومی تکامل دنیای مادی است که در تکامل چهره های کاریکاتورش هم صادق است .خانبرای گام بلندی بر می دارد . از پرداخت صریح وسریع به مضمون فاصله میگیرد .از شگردهای شتاب آلود وآگاهانه گرافیکی به آیین صبورانه وپیچیده اثر می رسد ،ارتقاء مضامین شخصیتها ی اجتماعی وسیاسی آثار او را به نگرشی پرتامل به هستی ؛او را هنرمندی مفهوم گرا در چهره کاریکاتور معرفی میکند . مفهوم همراه با فرم مناسب در هم تنیده اش یگانگی ساختاری را بیشتر نمایان میکند . فضاهای متفاوت ولایه های منطبق برهم در سطح تابلو دیده میشود که حرکت رنگهای مسطح مرتبط، آن جهان واحد اما چند رویه رادرنظر می آورد . این فضاهای چند پارچه گاهی با خط از هم جدا می شوند وگاه آن خط فاصل حاصل تمایز دو ناحیه رنگی از یکدیگر است . گویی خانبرای دو یا سه بوم را روی هم قرار داده که از هر بوم بریده ای وحاشیه ای پیداست . یورش رنگ سفید به فضای اطراف سلطه دارد ورنگهای دیگر در ترکیب با رنگ مسلط، فضاهای لایه زیرین را می سازند.گاه در تجربه ای متفاوت مثل چهره "اوباما" لایه زیرین فضای سفیدپوشاننده را می درد واز پس فضای مه آلود تعلیق خودرا به نگاه تماشایی می کشاند . چنان که حس میکنیم اثر از عمق شروع شده به سطح می آید تا با حرکتی نوسانی عرض وطول پرده را بپیماید ودوباره با دوران دیوانه وارش تثبیت کند . این همان تبادل نیرو بین ساختار معنوی ومعماری ظاهری است . در سایه روشن هایی که خانبرای از رخنه سطوح رنگی پدید آورده انسانها واشیاء وجانوران وفضاهای طبیعی را به حدس وگمان در می یابیم . فیگورهایش به طرف انتزاعی شدن میل دارند .با حداقل حجم لازم برای بیان موجودیت خود ،حرکتی وفضایی –مضمونی وشکلی –جبری واختیاری –حسی وشناختی .همانطور که در آسمان وزشی هولناک ،حجمی از فنا را می بلعد وهمه اینها از بین تمام روابط ومناسبات بین اشیاء وپدیده ها ،حرکت رنگسایه های سفید وسیاه –که همگی مربوط به ماهیت پدید ه ها میشوند ومحتوای سرشت وسمت حرکت وتکامل آن را تبیین وتعیین می کند .همان رشته مناسبات وروابط که مربوط به ماهیت است نه ظواهر ،مربوط به ضرورت است نه تصادفی واتفاقی پدیدار است نه گذر موقتی ،تکرار می شود وچنین مناسبات که بیانگر وحدت ،در کثرت پدیده ها ویگانگی در تنوع آنهاست . همان چیزی که خانبرای به خلوص سبک خود ،که آزادی در حرکت بخشیدن به عناصر ساکن آثارش است برسد ،در فضایی که بیانگر خصلت ویژه وجهت تکامل است . آیا هنرش نمایانگر احساس عاطفی وفوران هیجانی اوست ؟ یا برای تعادل بخشیدن به ترکیب بندی وفرم وموازنه رنگی اثر آمده است ؟ ویا آن گونه که من تعبیرش کردم . هر چه هست ما با دیدن آثارش به حدوث وقایعی در لایه لایه زیرین آثارش می رسیم . که رسالتی وسرشتی به پدیده تکامل پیدا کرده است . کارهای خانبرای همانا دیدن و بیان کردن تناقض های بافت اجتماعی یک دوران به منظور فائق شدن بر آنهاست. حال آنکه چهره های اغراق شده ی ایده آلیسمی او، بنا کردن عالمی است ورای این تناقض ها به منظور موجه دانستن وحفظ کردن آنها. این تقسیم بندی آثارش برمبنای تصوری خوشبینانه و قاطع از واقعیت است که میان واقعیت "راستین" و واقعیت ساختگی و بدلی تمایز قائل می شود. تا حدودی بار قاطعیت ایدئولوژیکی دارد و اساسا بیانی است از ذهنیتی آرمان ساز. من خیال می کنم بدون شوق و جذبه نمی توان هنر واقعی به وجود آورد. آدم خیلی آسان تر می تواند سبک نا هنجار خود را تصحیح کند. شاید بجا ومناسب باشد چند کلمه را که تقریبا در آثار یاسر خانبرای دیدم را دوباره خاطرنشان کنم: ارشاد، الهام، اراده، پندار و خدمت کردن. حقیقتا این کلمات درک عمیق وظایف روحی وروانی آثارش را منعکس می- کند: معرفی انسانهای یک جامعه نو، انسانهای واقعی نه طرحها وسایه ها، انسانهایی با زندگی پیچیده ی غنی و عظیم که خانبرای با اجراهای زیبایش برای مخاطب به ارمغان می آورد .

ئێسته‌، ژین ته ‌نیا به‌ خۆڕایی له‌ چاوه ‌ڕوانیدایه‌، چاوڕوانی شتێ که‌ هه ‌رگیز به ‌دی نایێ، ئه ‌و شته ‌ی که‌ نابێ چاوه ‌نواری که ‌یت.

سووره‌ گوڵ و چه ‌قڵه ‌کانی خه ‌ڵکی و قسه‌ کانی گوڵه ‌به ‌ڕۆژه‌ و ڕوومه‌ تی.

هه ‌موو و تێکڕا په ‌شێون و چاوه ‌نوار ... وايه؟! .............. اکنون زندگی تنها به عبث در انتظارست در انتظار چیزی که هرگز نخواهد آمد چیزی که نمی باید به انتظارش ماند گل سرخ با خارهایش مردم با حرف هاشان گل آفتابگردان با چهره اش . همه وهمه پریشانند ودر انتظار مگر نه ؟.

دیدگاه‌ها   

ارسلان مروت خواه
+19 # ارسلان مروت خواه 1394-01-23 19:24
سلام دوست عزیز من دانشجوی رشته هنر دانشگاه تهرانم چند تا از کارهاتون دیدم مقاله هاتونم خوندم خیلی خوب مینویسید کاراتونم عالیه من و دوستام از طرفدارای شمائیم کمی پیچیده است مقالاتون ولی خیلی جالبه و پرمغزه خوشحال میشیم بیشتر باهاتون در ارتباط باشیم آیا سایت هم دارید؟
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
محمدرضا بابایی
+14 # محمدرضا بابایی 1394-01-24 18:22
با سلام نظر لطفتونه این آدرس صفحه فیسبوکم هستش منم از آشنایتون خوشحال میشم mmohammadrezaab abaei
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
مسعود
+19 # مسعود 1394-01-23 22:45
بسیار اموختم از این نقد پربار و راهگشا و کاریکاتور های دوستان خوبم
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
مسعود
+12 # مسعود 1394-01-23 22:46
بسیار اموختم از نوشته پربار و راهگشا و کاریکاتورهای زیبا
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
امیر سهیلی
+15 # امیر سهیلی 1394-01-24 23:03
لئوناردو داوینچی میگوید:« جان را باید پاک و زلال کرد تا درون پاک و شفاف شود و درون زیبا جز زیبایی نمیبیند و نمی آفریند» آثار یاسر خانبرای فقط منظر و دیدی زیبا شناسانه محض ندارد و اگرچه خطوط محصور کننده ذهن را در مسیری موسیقی وار به گردش در میاورد لیک کارکردهای مفهومی آثار تاثیری شگرف میابند و انگار زیباشناسی و مفهوم به مانند دو بال آثار را به پرواز در می آورند و این از قدرت قلم و سواد بصری هنرمند حکایت میکند، متن بسیار زیبا و جامع و بیانگر خصوصیات آثار یاسر عزیز بود، قلم زیبایت ستودنی است محمد رضا جان...
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
وحید اسدی
+19 # وحید اسدی 1394-01-25 22:28
بسیار نقد جامع وخوبی بود ما در طول این سالها کمتر کسانی را داشتیم که این چنین قلمی در نقد داشته باشند .بخصوص در کاریکاتور وکارتون .این متن مقایسه خوبی در خصوص نگارش وادبیات وهنر داشته است .
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
سیاوش علیزاده
+13 # سیاوش علیزاده 1394-01-26 22:09
یاسر جان کاراتو خیلی دوس دارم
نقد و نظراتت در باره اثار خیلی ریز و پر محتواست
عالیه و خیلی لذت بخش
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
شکری
+11 # شکری 1394-01-30 02:24
آقای خانبرای کارهاتون درنوع خودش اثربی نظیرومدرنی است که باالهام گرفتن از شخصیتهای ادبی وسیاسی واجتماعی خاص ذهن مخاطب درگیر می شود،جزئیات خیلی حرفه ای کار شده و محتوای اثر به خوبی قابل درک است بااستفاده از کاراکتر های خاص اغراقی بدیع وخلاقانه بوجود آمده است .
ونقد آثار آقای بابایی بسیار نقد هنریه ثقیل وزیبایی ست به گونه ای که لازمه درک آن داشتن دانش وسیع در حوزهای هنر وادبیات را می طلبد.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

آخرین عناوین

نتایج مسابقه بین المللی کارتون محیطی مجارستان/1403 

22:28.....1403/02/09 نتایج-مسابقه-بین-المللی-کارتون-محیطی-مجارستان-1403 

فراخوان 2مین مسابقه بین المللی کاریکاتور /ترکیه 1403

22:31.....1403/02/08 فراخوان-2مین-مسابقه-بین-المللی-کاریکاتور-ترکیه-1403

فراخوان 51مین نمایشگاه بین المللی طنز پیراسیکابا/برزیل 1403 

21:58.....1403/02/08 فراخوان-51مین-نمایشگاه-بین-المللی-طنز-پیراسیکابا-برزیل-1403 

نتایج 15مین مسابقه بین المللی کارتون"Tourism"/ترکیه 1403  

21:52.....1403/02/07 نتایج-15مین-مسابقه-بین-المللی-کارتون-tourism-ترکیه-1403  

نتایج و نامزدهای اولین مسابقه بین المللی کارتون "Kapok" / چین2023

11:46.....1403/02/06 نتایج-و-نامزدهای-اولین-مسابقه-بین-المللی-کارتون-kapok-چین2023

لیست آخرین عناوین

آمار

Website Rank